انسانها چقدر میتوانند عمر کنند؟ علم پاسخ میدهد
تاریخ انتشار: ۴ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۵۲۵۱۵
یکی از متخصصان طول عمر باور دارد که انسانها میتوانند با کمی دستکاری در نرمافزار ژنتیکی، تا ۱۰۰۰ سال زندگی کنند.
انسان چقدر میتواند زنده باشد؟ امید به زندگی در طول قرن گذشته عموماً بهلطف بهبود اوضاع زندگی و پیشرفتهای پزشکی بسیار بهبود پیدا کرده است. اما پژوهشها روی جمعیت انسانهای شکارچی-گردآورنده نشان میدهد افرادی که از بیماریها و مرگهای وحشیانه میگریختند، هفت یا هشت دهه زنده میماندند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دانشمندان دیگر، در دنیای سریع پژوهشهای پیری یا درواقع پیریشناسی، عقیده دارند که ما میتوانیم بسیار بیشتر زندگی کنیم. میدانیم که تعدادی از ترکیبها طول عمر حیوانات آزمایشگاهی را اندکی افزایش میدهند. اما همچنان برخی دانشمندان بلندپروازتر هستند – بسیار بلندپروازتر.
«خوآئو پدرو د ماگالیائس» (João Pedro de Magalhães)، استاد پیریشناسی زیستی-مولکولی در دانشگاه بیرمنگام انگلیس، فکر میکند انسانها میتوانند تا ۱٬۰۰۰ سالگی عمر کنند. او ژنوم تمام حیوانات درازعمر را بررسی کرده است؛ ازجمله وال قطبی (که میتواند به ۲۰۰ سالگی برسد) و موش حفار برهنه.
نتیجهگیری غافلگیرکننده او، این بوده است: اگر پیری را در سطح سلولی حذف کنیم، انسانها میتوانند برای یک هزاره و احتمالاً تا ۲۰٬۰۰۰ سال زندگی کنند.
این چطور ممکن است؟ اگر پیری در ژنوم ما حک شده، دانشمندان میتوانند سلولهای ما را با دستکاری ژنهایی که در پیری محوری هستند، از نو برنامهریزی کنند. این نیازمند یک تکنولوژی است که درحالحاضر آن را در اختیار نداریم؛ اما ماگالیائس فکر میکند که میتوان آن را ساخت.
پدربزرگ او در اثر ذاتالریه مرد؛ یکی از دلایل اصلی مرگ در دهه ۱۹۲۰. وقتی ماگالیائس در کودکی به همان بیماری مبتلا شد، بهسادگی با یک دوز پنیسیلین درمان شد. او فکر میکند که دانشمندان میتوانند به همین صورت درمانهایی را برای پیری توسعه دهند؛ تلاشی که حالا خود او حرفهاش را وقف آن کرده است. او میگوید: «من میخواهم مرگ را فریب دهم.»
نهنگهای قطبی و فیلها از پستانداران بزرگی هستند که بهنظر میرسد در برابر سرطان مقاومند. آنالیز ژنهای آنها و تأثیر این ژنها روی موشهای آزمایشگاهی میتواند بینشهای جدیدی درباره مقابله با پیری به ما ارائه دهد.
متنی از یک گفتگو با او را در اینجا میخوانیم:
فریب مرگ تا حالا چطور بوده است؟
من فکر نمیکنم در آیندهای نزدیک دارویی داشته باشیم که همانطور که پنیسیلین عفونتها را درمان میکند، پیری را «درمان» کند. اما مادهای به نام «راپامایسین» بسیار نویدبخش است. این ماده طول عمر حیوانات را ۱۰ تا ۱۵ درصد افزایش میدهد و برای کاربردهای انسانی تأیید شده است؛ مثلاً برای بیمارانی که عضو دریافت میکنند، هیچ عوارض جانبی ندارد. من خوشبینم که ما داروهایی مانند استاتینها [روزانه برای کاهش ریسک بیماریهای قلبی مصرف میشود]توسعه خواهیم داد که هر روز برای افزایش طول عمر مصرف میکنیم. اگر بتوانید پیرشدن را ۱۰ یا حتی ۵ درصد کند کنید، بازهم بسیار شگفتانگیز خواهد بود.
راپامایسین چگونه کار میکند؟
راپامایسین کارهای زیادی در سلولها میکند، اما بسیاری از آثار آن شامل کندکردن رشد و متابولیسم سلول است؛ به همین دلیل روی فرایند پیری تأثیر میگذارد.
مادربزرگ شما ۱۰۳ سال زندگی کرد. آیا او نیز راپامایسین مصرف میکرد یا عمر طولانی او دلیل دیگری داشت؟
فکر کنم بیشتر بهخاطر آفتاب و ساحل بود! میدانیم که صدساله شدن بهاحتمالزیاد ژنتیکی است. مادربزرگ من واقعاً ورزش نمیکرد و غذاهای چندان سالمی نمیخورد. او سیگار هم نمیکشید. درواقع عادتهای بدی نداشت، اما عادتهای خوب خاصی هم نداشت؛ بااینحال، تقریباً تا آخر عمر بسیار سالم بود. بهندرت او را در بیمارستان میدیدید. برای او، عوامل ژنتیکی و محیطی و کمی هم شانس دخیل بودند.
شما ژنومهای حیوانات بسیار درازعمر (مانند نهنگ قطبی که تا ۲۰۰ سال عمر میکند) را توالییابی کردهاید. ژنهای آنها چه تفاوتی با ما دارند و چه چیزهایی را میتوانیم از آنها یاد بگیریم؟
حیوانات درازعمر مختلف، مانند انسانها، نهنگها و موشها، همگی باید بر مشکلات یکسانی غلبه کنند؛ مانند سرطان. اما آنها حقههای مولکلی متفاوتی را برای طول عمر زیاد بهکار میگیرند. در مورد نهنگهای قطبی، بهنظر میرسد که آنها بازسازی DNA بسیار بهتری دارند. آزمایش رؤیایی من این است که ژن نهنگ قطبی را درون یک موش کار بگذاریم و ببینیم موش میتواند بیشتر زندگی کند یا نه.
یک مثال واضح دیگر ژن p۵۳ است که ارتباطی قوی با سرکوب سرطان دارد. فیلها چندین کپی از این ژن دارند که آنها را در برابر سرطان مقاوم میسازد. چند ژن احتمالی دیگر نیز هستند که آنها را کشف کردهایم، اما نه در فیلها، بلکه در موشهای حفار برهنه.
موش حفار برهنه میتواند DNAهای آسیبدیده را بازسازی کند و دچار سرطان نشود.
چرا موشهای حفار برهنه اینقدر جالب هستند؟
موشهای حفار برهنه جالبند، زیرا میتوانند تا ۳۰ سال زنده بمانند. بااینحال، از موشها که حدود چهار سال زندگی میکنند، کوچکترند. پس یک جونده کوچک دارید که با موش خویشاوند است، اما بسیار بیشتر عمر میکند و به سرطان مبتلا نمیشود.
راز آنها چیست؟
در مورد مقاومت در برابر سرطان و کلاً پیری، این توانایی را دارند که به آسیب DNA واکنش نشان دهند و آن را بازسازی کنند. اما آستانه تبدیل شدن یک سلول به سرطان در موشها بسیار پایینتر از انسانهاست. اگر سلوهای موشها را در معرض آسیب DNA قرار دهید، سرطان خواهند گرفت. اگر سلولهای موشهای حفار برهنه را در معرض همان آسیب بگذرید، مشکل حل خواهد شد؛ آنها سرطان نمیگیرند.
پس اگر موشها فقط چند سال زندگی میکنند و موشهای حفار برهنه ۳۰ سال و ما حدود ۸۰ سال زندگی میکنیم، آیا این یعنی میتوانیم طول عمر خود را بهطور ژنتیکی برنامهنویسی کنیم؟
نظریه غالب پیری درباره فرسودگی و گسیختگی بوده است؛ آسیبهایی که در سلولها انباشته میشوند و اجزای درون بدن ما که در طول زمان از کار میافتند. من هیچوقت این را دوست نداشتهام، چون انسانها اشیای بیجان نیستند. البته که آسیب وجود دارد و پیری اغلب بسیار قطعی است؛ تقریباً مانند یک برنامه. یک موش ۲۰ تا ۳۰ بار سریعتر از یک انسان پیر میشود. ویژگیهای پیری بسیاری وجود دارد که برای همه و در تمام گونهها رخ میدهند؛ مانند ازدستدادن جرم عضلات. این چیزی نیست که تصادفی بهنظر برسد؛ گویا کاملاً از پیش تعیینشده است. به همین دلیل فکر میکنم پیری بیشتر شبیه به یک مشکل نرمافزاری است، نه یک مشکل سختافزاری.
فرضیه من این است که ما یک مجموعه بسیار پیچیده برنامههای شبهکامپیوتری در بدن خود داریم که ما را به انسانهایی بالغ تبدیل میکنند. اما شاید برخی از این برنامهها، وقتی در باقی عمر ما ادامه مییابند، مخرب میشوند.
یک مثال میزنید؟
یک مثال مشهور دگرگونی تیموس است. تیموس غدهای است که لنفوسیت تی تولید میکند که برای سیستم ایمنی بسیار مهم است. اما بسیار زود ناپدید میشود؛ حدوداً در ۲۰ سالگی – اگر چاق هستید زودتر، اگر ورزشکار هستید دیرتر. اساساً این غده تبدیل به چربی میشود. این به نظر من بسیار برنامهریزیشده است. این یک نمونه مشهور از چندنمودی متخاصم است؛ جایی که یک فرایند مفید در ابتدای عمر، بعدها مضر میشود.
چرا سیستم ایمنی در پیری مهم است؟
من فکر میکنم سیستم ایمنی یک میوه پایین در درخت پیری است. آثاری سیستماتیک دارد و در طول زمان تحلیل میرود. به همین دلیل است که بیماریهایی مثل کووید برای سالمندان بسیار خطرناک میشوند. اما بافتهای خاصی، مانند تیموس، هستند که میتوانید برای جوانسازی آنها را هدف بگیرید. این برای من یک نقطه شروع است.
آزمایشهایی در موشها هستند که نشان میدهند اگر تنها یک عامل رونویسی [یک پروتئین که بر اساس مواد ژنتیکی عمل میکند]را تغییر دهید، تیموس احیا میشود. روی کاغذ، من قانع شدهام که میتوانیم مداخلاتی ریشهای مانند این داشته باشیم که «نرمافزار» ژنتیکی خود را از نو بنویسیم و بیولوژی انسان را از نو طراحی کنیم تا پیری را به تأخیر بیندازیم و حتی معکوس کنیم. در عمل این سخت است، اما در تئوری فکر میکنم پتانسیلهای بزرگی وجود دارد.
در داستانهای علمی-تخیلی، قرنهای آینده انسانها میتوانند کارهایی خارقالعاده انجام دهند. ماگالیائس متعجب است که چرا این انسانها همچنان پیر میشوند! به باور او، ما تا آن زمان مشکل پیری را حل کردهایم.
چقدر پتانسیل وجود دارد؟ اگر از پیری رها شویم، چقدر میتوانیم عمر کنیم؟
من درحقیقت چند سال قبل محاسباتی را انجام دادم و دریافتم که اگر بتوانیم پیری انسان را «درمان» کنیم، میانگین طول عمر انسان هزار سال خواهد شد. طول عمر بیشینه، اگر از تصادفها و مرگهای خشونتآمیز اجتناب شود، میتواند به ۲۰٬۰۰۰ سال برسد. این شاید زیاد بهنظر برسد، اما برخی از گونهها میتوانند صدها سال زندگی کنند و در برخی موارد هزاران سال. [مانند اسفنجهای شیشهای و کاج زبرمیوه غربی.]اگر بتوانیم بیولوژی خود را بهگونهای بازطراحی کنیم که سرطان حذف شود و از کنشهای مخرب برنامه ژنتیکی خود رها شویم، مزایای آن برای سلامتی حیرتآور خواهد بود.
این بهنظر یک حالت نهایی است. آیا چنین مداخلات عمیقی ممکن خواهد بود؟
من فکر میکنم که ممکن است. آیا بهزودی این اتفاق میافتد؟ فکر میکنم که این بسیار نامحتمل باشد. حتی اگر بتوانید بفهمید پیری چگونه رخ میدهد، توسعه مداخلات کار سادهای نخواهد بود.
من یک نویسنده علمی-تخیلی بلندپرواز نیز هستم و چیزی که فهمیدهام رمانهایی هستند که ۱۰۰ تا ۱٬۰۰۰ سال آینده را به تصویر میکشند؛ در آیندهای که تکنولوژیهای بسیار متنوعی انسانها را قادر به انجام کارهایی خارقالعاده مانند سفر بین ستارهها میکنند؛ اما آنها همچنان درحال پیرشدن هستند. اما من فکر میکنم تا آن موقع پیری را حل کردهایم.
منبع:دیجیاتو
منبع: فرارو
کلیدواژه: انسان طول عمر قیمت طلا و ارز قیمت موبایل موش های حفار برهنه انسان ها می توانند فکر می کنم سال زندگی ۰۰۰ سال طول عمر سلول ها موش ها من فکر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۵۲۵۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا رتیلها مودار هستند؟
رتیلها جانورانی پوشیده از مو هستند. اما اکثر عنکبوتها چنین بدن «پشمالویی» ندارند. پس چرا رتیلها اینقدر مودار به نظر میرسند؟ این موها مهمتر از آن چیزی هستند که فکر میکنید.
به گزارش زیسان به نقل از راز بقا؛ «جروم روونر»، استاد دانشگاه اوهایو و سردبیر سابق مجله Arachnology که متعلق به انجمن باستانشناسی آمریکاست، میگوید: «برخلاف عملکرد بسیار محدود موهای انسان، موهای رتیل (و سایر عنکبوتها) میتوانند کارهای مختلفی انجام دهند».
حس کردن دنیارتیلها به دلایل مختلفی پشمالو هستند. برخلاف موی پستانداران که از کراتین ساخته شده، موی رتیلها که «ستائه» نامیده میشوند، از کیتین ساخته شده، مشتقی از گلوکز که ساختار اسکلت بیرونی عنکبوت را نیز تشکیل میدهد. برخی از این موها بهعنوان اندامهای حسی عمل میکنند و به رتیلها کمک میکنند تا بو کنند، بچشند، لمس کنند و ارتعاشات دنیای اطراف را تشخیص دهند. این موهای حسی عمدتاً روی پاها و قسمتهای دهان عنکبوتها یافت میشوند و روی اعصاب حسی واقع در «پوست» یا کوتیکول عنکبوت اثرگذار هستند.
حساسترین موها که «تریکوبوتریا» نامیده میشوند، به دلیل اتصال «مفصلی» (مفصل توپی یا گودالی) آنها به غشای کوتیکول، حتی کوچکترین تغییرات در حرکت هوا را تشخیص میدهند. این موها به هدایت رتیلها در گرفتن شکار یا واکنش به احتمال شکار شدن آنها کمک میکنند. در سال ۱۸۸۳، «فردریش دال»، جانورشناس آلمانی، این «موهای شنیداری» را زمانی نامگذاری کرد که تشابه آنها به صدای ویولن را تشخیص داد.
موهای حساس از نظر شیمیایی که برای بو و مزه استفاده میشوند، سخت و توخالی هستند. آنها همچنین در تولید مثل نقش دارند و به رتیل کمک میکنند تا جفت پیدا کنند. روونر میگوید: «رتیلهای نر در جستجوی لانه ماده سرگردان میشوند. اگر نزدیک لانه ماده حرکت کنند، موهای حساس از نظر شیمیایی آنها توسط «فِرومون جنسی» (ماده شیمیایی که برخی جانوران برای جلب همنوع ترشح میکنند) که به رشتههای ابریشمی نزدیک ورودی لانه متصل است تحریک میشود و در نتیجه نر را قادر میسازد ماده را پیدا کند». وی افزود: «این موها احتمالاً میتوانند مواد شیمیایی باقی مانده از رتیلهای شکار شده را تشخیص دهند».
موهای رتیل سه کاربرد دیگر نیز دارند:
اول، آنها به رتیلها که خونسرد هستند کمک میکنند تا دمای بدن خود را تنظیم کنند.
این باستانشناس میگوید: «موها لایهای از هوا را در مقابل بدن و کوتیکول بیرونی خود به دام میاندازند و نوعی عایق ایجاد میکنند. رتیلها با یک پوشش ضخیم مو میتوانند در طول شبهای خنک و در جنگلهای بارانی و بیابانهای استوایی همچنان فعال باقی بمانند».
استاد دانشگاه اوهایو به دومین کارکرد موهای رتیل نیز اشاره میکند و میگوید: «موهای بلند همچنین به عنوان نوعی پوشش ضد آب عمل میکند که میتوانند «در صورت غرق شدن رتیل در اثر سیل، آب را دفع کنند.»
سوم اینکه، سطح زیرین موهای پاهای آنها «چسبنده» است. این امر به رتیلها کمک میکند تا از سطوح عمودی صاف بالا بروند. این شبکههای متراکم از موها «اسکوپولا» نامیده میشوند و به گرفتن طعمه توسط رتیلها کمک میکنند.
بسیاری از رتیلهای نیمکره غربی نیز تا ۱ میلیون موی تیز کُشنده روی شکم خود دارند که برای دفاع در برابر حملات از آنها استفاده میکنند. روونر توضیح میدهد: «این موهای خاردار میتوانند در پوست، چشمها و غشای مخاطی شکارچیان فرو بروند و باعث آزار آنها شوند».
رتیلها در صورت تهدید، از پاهای عقبی خود استفاده میکنند و آنها را به شکم خود میمالند تا این موهای خارش آور را جدا کنند و تودهای از خارهای گزنده ایجاد میکنند که به بدن شکارچی نفوذ میکنند تا فرار کنند. هنگامی که این موهای خارشآور رتیل به افراد اصابت کند، باعث قرمزی، سوزش و خارش شوند و حتی اگر به چشمها برخورد کنند. کور شوند. در مقابل، رتیلهای بومی نیمکره شرقی دارای گزنههای خارشآور نیستند. در عوض آنها سم قوی تری دارند و از موضع تهاجمی برای هشدار دادن به شکارچیان قبل از گاز گرفتن آنها استفاده میکنند.
tags # حیات وحش سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟